خوابیدی بدون لالایی و قصه...

  • ۰
  • ۰

حیف.

اگر این رودها راه نمی‌افتند به خیالشان آخر دنیا را ببینند....

اگر این ماه آنقدر جدی نبود، که طی هزاران سال حتی یک قدم به سمت خانه‌ی من برندارد...

چه ارزش دارد زندگی؟

حیف، هیچ‌کدامشان مال ما نیست...

.

شاید مشکل این بود که هیچکس مرا آن‌گونه که هستم نمی‌پذیرفت.

  • ۹۸/۰۶/۰۴
  • انارگل

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی