دلم میخواست جای دیگهای از زندگی بودم. ۳۲ سالم بود و بچهام یکی دو ساله بود. دلم میخواست وسط سرگردونی نبودم. دلم میخواست خبر خوشی در زندگیم جریان داشت و همش full of frustration نبود. کاش واقعاً زندگی جور دیگری بود. کاش تو اشتباهی نبودی و انقدر غم در دل من نبود. همش به این فکر میکنم که یکی دو سال پیش عاشورا تاسوعا تو چه افکاری بودم و امسال چی... هر چی فکر میکنم فقط به این میرسم که تو زمان بدی، توی جای بدی زندگی میکنم و اینها چیزهایی نیستن که قابل تغییر باشن. غصهم عه خیلی خدا. و نمیدونم واقعاً، درمان اینها چیست؟
- ۹۸/۰۶/۲۰