خوابیدی بدون لالایی و قصه...

  • ۰
  • ۰

درمان، چیست؟

دلم می‌خواست جای دیگه‌ای از زندگی بودم. ۳۲ سالم بود و بچه‌ام یکی دو ساله بود. دلم می‌خواست وسط سرگردونی نبودم. دلم می‌خواست خبر خوشی در زندگیم جریان داشت و همش ‌full of frustration نبود. کاش واقعاً زندگی جور دیگری بود. کاش تو اشتباهی نبودی و انقدر غم در دل من نبود. همش به این فکر می‌کنم که یکی دو سال پیش عاشورا تاسوعا تو چه افکاری بودم و امسال چی... هر چی فکر می‌کنم فقط به این می‌رسم که تو زمان بدی، توی جای بدی زندگی می‌کنم و این‌ها چیزهایی نیستن که قابل تغییر باشن. غصه‌م عه خیلی خدا. و نمی‌دونم واقعاً، درمان این‌ها چیست؟

  • ۹۸/۰۶/۲۰
  • انارگل

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی