خوابیدی بدون لالایی و قصه...

  • ۰
  • ۰

اصلاً وجود داری؟

شاید الآن دارم بهتر می‌فهمم که کدام یک از آن حس‌ها اشتباه و کدام یکی درست بودند. من آن مدل را دوست ندارم. آن مدل خشک و دوست نداشتنی را نمی‌خواهم. از آوردن اسم خواستگار در خانه تهوعم می‌گیرد. این همه سال درس نخواندم که تهش با غیر هم‌هوش یا هم‌کوش خودم ازدواج کنم. نیازی هم به هیچکس و هیچ چیز برای پر شدنش ندارم تا زمانی که فرد هم‌کفو را پیدا نکنم.

حالم از این دلسوزی‌های احمقانه و نابجا بهم می‌خورد. چه پیش خودتان فکر کردید؟ کجایی تو که مرا از این حقارت عظیم نجات دهی؟ اصلاً وجود داری؟

  • ۹۸/۰۵/۲۶
  • انارگل

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی