چند روز پیش داشتم فکر میکردم که شکرت که یک چیزایی رو ازم گرفتی. شاید اگر ازم نمیگرفتی، خیلی چیزها رو یاد نمیگرفتم. امروز من آدم قویتری هستم از چند ماه پیش خودم. و خب این جای خوشحالی داره. به نظرم سختی و بدبختی و ترس و دلهره و اضطراب، همیشه هست. نمیشه ازش فرار کرد. محدودهی امنی وجود نداره که این چیزا توش نباشه. به قول اون هنرپیشه، «یه روز پاشدم، دیدم خیلی دلم برات تنگ شده...» دلم برات تنگ شده. دلم برای خواستن و اجابت کردن دعاها تنگ شده. دلم میخواد بخزم تو بغلت. :)
- ۹۸/۰۷/۱۱