خوابیدی بدون لالایی و قصه...

  • ۰
  • ۰

دلم می‌خواهد

نمی‌دانم چرا از گفتن این حرف‌ها می‌ترسم. هنوز می‌ترسم کسی اینجا را پیدا کند.

دلم هم آغوشی می‌خواهد. هم آغوشی با تو. سپردن وجودم به دست کسی که دوستم دارد. و البته من هم دوستش دارم...

  • ۹۹/۰۲/۲۴
  • انارگل

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی